پشم پراکنی های یک خان

یک خطِ سپید،پشم و دیگر هیچ...

پشم پراکنی های یک خان

یک خطِ سپید،پشم و دیگر هیچ...

۱ مطلب در مهر ۱۳۹۵ ثبت شده است

جهان از نوشته هایش رنجور است و او برای نا نوشته هایش از جهان.
او از خوانده ها دلگیر است و نا خوانده ها از او.
از دیده ها آنقدر سیر است که نا دیده ها را نا دیده رها کند.
چیزی این میانه لنگ می زند.
هیچ طرف جایی ندارد. میوه ای زشت و پلاسیده که هم وزن با یکی از وزنه هاست، نه خورده می شود و نه وزنه.
زندگی مثل صندلی بازیست، یک نفر هیچ وقت جایی برای نشستن ندارد.
یک نفر هیچ وقت جایی برای نشستن نداشته است.
ایستاده است، اینجا جاییست برای...
جایی بالاتر از افق دید سایر انسان ها، جایی برای بیشتر دیدن و کمتر دیده شدن.
جایی برای سکوت کردن در میان همهمه ی هماره ی هم میهن هایی ناهمگون.
و آنقدر مغرور، و آنقدر مغرور که جای هیچ مرده ای را نگیرد. اینجا جاییست برای مردن، برای ایستاده مردن. برای کشتن باور هایی که زمانی ارزشمند بود برای خاک کردن اهدافی که... بیهوده بود، بوسه بود؛ بوسه هایی بیهوده بود.
حالا همه چیز را بهتر می بیند و همه چیز بدتر است وقتی بهتر دیده شود.
۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مهر ۹۵ ، ۰۵:۵۹
پیلی پشم خان