پشم پراکنی های یک خان

یک خطِ سپید،پشم و دیگر هیچ...

پشم پراکنی های یک خان

یک خطِ سپید،پشم و دیگر هیچ...

۱ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۵ ثبت شده است

زمزمه ای بی پایان در سرم تکرار میشود، 'کاش می رفتم'. کاش در شهر حیوان ها نقش آدمیزاد را بازی نمیکردم.

و من انسانی که باید نفهم ترین موجود شناخته شده ی جهان هستی را قانع کند. شناخته شده؟! بعدی حتی نا شناخته است. میدانم که همیشه می تواند از این بدتر هم بشود اما مگر از این خوب تر نمیشد؟!

(انسان هارا باید کرد، باید کشت، باید خورد. وقتی 'آدم' از بهشت رانده می شود خیلی خرید که خیال بازگشت دارید.)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۷:۱۸
پیلی پشم خان