پشم پراکنی های یک خان

یک خطِ سپید،پشم و دیگر هیچ...

پشم پراکنی های یک خان

یک خطِ سپید،پشم و دیگر هیچ...

یکی تار

جمعه, ۲۵ تیر ۱۳۹۵، ۰۳:۳۱ ب.ظ

ساعت چند است؟!
سکته می کنم یک بار بالاخره.
با من اسیر واژگان میشوی؛ اسیر، اثیر. در متن خبری از لکنت زبان و ذهن کند نیست. آنقدر کش دار بنویس این چند خط آخر را تا آرامش چتری به وسعت فکرمان بگستراند. من کوته فکرم؟! به چتر من نگاه کن، نه به چترِ چترِ من نگاه کن. یک چتر رویایی یک 'سقف رویایی'. رویاپردازی نکن،(( سقفمون افسوس و افسوس تن ابر آسمونه/ یه افق یه بی نهایت کمترین فاصلمونه)). این چند خط را به اندازه ی چند بیتی از خیام دوستدارم ولی چند خط آخرم نیست و بار آخرم نیست که دست بر صورتش میکشم. قصه ی اولویت ها برای من به اغراق وارون چیزی شبیه سی نوحه است و امروز حال گریه کردنم نیست حتی اگر به چترو آرامش کمک میکند. نه حوصله ی حتی خندیدنم. امروز روز پر شدن از خلأ است. روز سکوتی بی انتها روزی که چتر بر سرمان سایه می اندازد، روزی تاریک که شب نیست و نخواهد شد چرا که هیچکداممان قصد ندارد چتر را یا چترِ چتر را یا چترِ چترِ چترِ را از سر خویش یا دیگری باز کند. ما به یک تاریکی ساختگی خو کرده ایم...
سعی در تعقیب سیاه سایه ی خود داری یعنی پشت به 'نور' کرده ای. هرچه پیش روی بیشتر دور میشوی، بیشتر و بیشتر و هرگز هم تو را پایانی نیست در این مسیر تا جایی که سایه در بین دیگر سیاهی ها محو میشود و آن جا دقیقا جاییست که ردپای نور دیگر نیست. کور نیستی ولی نمی بینی. کور بودی که به این دام افتادی؟!
به جایی دور فکر میکنم به جایی خیلی دور جایی فراسوی تمام مرز های دست و پا گیر، جایی آزاد و رها. جایی که نیاز نباشد برای بوسیدنت به سیاهی پناه ببرم. جایی که نورش من باشم و هرچه که از من دور شوی تاریک و تاریک تر...
اصلا شاید تعقیب سیاه سایه بهانه است. شاید همه ی ما از نور فرار میکنیم.
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۴/۲۵
پیلی پشم خان

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی