پشم پراکنی های یک خان

یک خطِ سپید،پشم و دیگر هیچ...

پشم پراکنی های یک خان

یک خطِ سپید،پشم و دیگر هیچ...

۲ مطلب در تیر ۱۳۹۵ ثبت شده است

ساعت چند است؟!
سکته می کنم یک بار بالاخره.
با من اسیر واژگان میشوی؛ اسیر، اثیر. در متن خبری از لکنت زبان و ذهن کند نیست. آنقدر کش دار بنویس این چند خط آخر را تا آرامش چتری به وسعت فکرمان بگستراند. من کوته فکرم؟! به چتر من نگاه کن، نه به چترِ چترِ من نگاه کن. یک چتر رویایی یک 'سقف رویایی'. رویاپردازی نکن،(( سقفمون افسوس و افسوس تن ابر آسمونه/ یه افق یه بی نهایت کمترین فاصلمونه)). این چند خط را به اندازه ی چند بیتی از خیام دوستدارم ولی چند خط آخرم نیست و بار آخرم نیست که دست بر صورتش میکشم. قصه ی اولویت ها برای من به اغراق وارون چیزی شبیه سی نوحه است و امروز حال گریه کردنم نیست حتی اگر به چترو آرامش کمک میکند. نه حوصله ی حتی خندیدنم. امروز روز پر شدن از خلأ است. روز سکوتی بی انتها روزی که چتر بر سرمان سایه می اندازد، روزی تاریک که شب نیست و نخواهد شد چرا که هیچکداممان قصد ندارد چتر را یا چترِ چتر را یا چترِ چترِ چترِ را از سر خویش یا دیگری باز کند. ما به یک تاریکی ساختگی خو کرده ایم...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ تیر ۹۵ ، ۱۵:۳۱
پیلی پشم خان

((من برای هیچکس مهم نیستم و این اصلا مهم نیست.))
دروغ می گفت، برای خودش مهم بود. اگر نبود به زبان نمی آورد.
((مهم اینه که هیچکس برای من مهم نیست.))
دروغ میگفت، هنوز به او فکر میکرد. تک تک واژه هایش یادآور عطر تن او بود. بازدمش سرد و بی روح بود، انگار که خود را پیش از مرگ، میرانده باشد ولی...
((مهم نیست که نیست، مهم است که هستم.))
نبود، اصلا اینجا نبود. فکرش درگیر فکر کردن به او* بود. به او* که نبود و می گفت نبودنش مهم نیست.
((این بار که آمد به او کم محلی می کنم، حق ندارد از اخلاق من سو‌ء استفاده کند.))
 راست هم میگفت هیچکس حق ندارد اینگونه با آدم رفتار کند.اما این کم محلی کردن بیشتر شبیه به یک خطای بصری بود چیزی شبیه به سراب که برای خود می آفرید تا تشنگی را درمان کند چرا که نه آدمی بود که کم محلی کند و نه اصلا او* می آمد. این بود که حالا با یک فکر حساب نشده عقده ای را هم بر گره های قبل می افزود.
گفتم: (( هرکس را همان اندازه که دوستتدارد دوست بدار.))
گفت: ((در دنیایی که همه تظاهر به عشق می کنند؟! اصلا از کجا می شود فهمید چه کسی حقیقتا مرا دوستدارد؟))
عجیب است، کسی مکالمه اش را با دروغ شروع کرده هم از دروغ رنجور است!
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ تیر ۹۵ ، ۰۰:۰۵
پیلی پشم خان