ناشتا دود میشویم و شام دود
تا سوار بر سریر احساسات مصلوب شده پرواز کنیم به سرزمین سرخ و سفید و آبی
به خودمان می پیچیم و پوست می اندازیم و فرار می کنیم از جایی که کبری هایش را عقیم می کنند تا دیگر تصمیم نگیرند
پرواز می کنیم با بال هایی کباب شده
و کباب هایی که خوردنشان حرام است ولی خوک و سگ هم نیستند
هم قطار واژه های نامفهمومی که قطار کردیم
قطاری که نه از ریل خارج شد و نه به مقصد رسید، رفت و رفت
و دلخوش کرد به این که موفقیت همین مسیر است و نه مقصد
ولی برای زیر نکردن 'ریز علی' جای پیراهن، قطار را آتش زدند و کباب شد
کبابی که حرام است ولی خوک و سگ هم نیست
جای سرگرم شدن با سکس و سیرابی و کنسرت و سینما، سیگار را برگزیدیم تا هم نفس با گندولفینی انسانیت و عشق را خوش آمد بگوییم
تا خوبی های بدمان مارا بدهای خوبی کند که خوب های بد، بد کبابشان کردند
کبابی که...
5/Aug23/ 3:20pm-khAn